برچسب : خزان, نویسنده : psijalala بازدید : 20
برچسب : نویسنده : psijalala بازدید : 15
غنچه ای از شوق شفق صبحدمی باز شدم
رمز شدم راز شدم بی خبر آغاز شدم
از قفس آزاد شدم همسفر باد شدم
رعد شدم راد شدم غرّش و فریاد شدم
هم نی و هم نای شدم هم سر و هم پای شدم
رود روان آخر جان همدم دریای شدم
در تب و در تاب شدم درصف محراب شدم
اشرف مخلوق شدم معجزه ای ناب شدم
راه کجا چاه کجا رفتم و آگاه شدم
راهبر راه شدم شافع درگاه شدم
دیر شد و پیر شدم شهره به تدبیر شدم
نور شدم دور شدم رفتم و اکسیر شدم
جلال پورسلیمانی۱۱دی۹۵
برچسب : نویسنده : psijalala بازدید : 19
شبی کبوتر دل نزدم آشیانه گرفت
نشست و راهِ دلم بست و صد بهانه گرفت
شروعِ قهر و گلایه بهانه های شمار
به حیرتم که چرا دستم عاشقانه گرفت
میانِ آنهمه عشّاقِ سینه چاکِ هلاک
چه شد که خام شد و دستم عاشقانه گرفت
شمیمِ یار کجا گیسوی نگار کجا
چگونه عطرِ وجودش تمامِ خانه گرفت
کبوتری که هراس از کمینِ دستِ تو داشت
نشست و رام شد و از تو آب و دانه گرفت
زِ شوقِ بوسهء گل پیچکی به وقتِ خزان
دلِ صبور نگر عمرِ جاوِدانه گرفت
جلال پورسلیمانی۲۱دی۱۳۹۵
برچسب : نویسنده : psijalala بازدید : 32
برچسب : نویسنده : psijalala بازدید : 19
برچسب : نویسنده : psijalala بازدید : 32
نکند صبحدمی با دگران یار شوی
نکند نیمه شبی همدم اغیار شوی
برگزیده ای از اشعار جلال پورسلیمانی...برچسب : نویسنده : psijalala بازدید : 17
مرا یاداست فصل نوجوانی
که احوال خوشش هرگز ندانی
برگزیده ای از اشعار جلال پورسلیمانی...برچسب : نویسنده : psijalala بازدید : 72
برسنگ لوح سخرهء البرز استوار
روئیده تک درختی و پوشیده از غبار
برگزیده ای از اشعار جلال پورسلیمانی...برچسب : نویسنده : psijalala بازدید : 48
به باغ سبز فلک سرو سرفراز چه شد؟
سمند سرکش مغرور یکّه تاز چه شد؟
برگزیده ای از اشعار جلال پورسلیمانی...برچسب : نویسنده : psijalala بازدید : 7